زمان تقریبی مطالعه: 7 دقیقه

حمیدالدین ناگوری

حَمیدُالدّینِ ناگوری، محمد بن عطاء اللٰه محمود (643 یا 644 ق/ 1246 یا 1247 م)، معروف به قاضی حمیدالدین، از صوفیان نامدار طریقۀ سهروردیه در شبه قارۀ هند در سده‌های 6 و 7 ق/ 12 و 13 م.
دانسته‌های ما دربارۀ کودکی و نوجوانی او اندک است. تنها می‌دانیم که وی اهل بخارا بود و در زمان حکمرانی معزالدین سام (حک‍‍ 599-602 ق/ 1203-1206 م) همراه با پدرش به دهلی آمد و در آنجا ساکن شد (ابوالفضل، 3/ 171؛ غلام‌سرور، 1/ 309؛ غوثی، 38). وی پس از مرگ پدرش به سبب فضل و دانش و مرتبه‌ای که در علوم دینی داشت، به سمت قضای ناگور منصوب شد و لقب او نیز از همین‌جا ست. حمیدالدین 3 سال در این منصب در رتق و فتق امور مردم کوشید، اما ظاهراً ملزومات و درگیریهای این شغل با گرایشهای معنوی او سازگاری نداشت و به همین سبب، پس از دیدن واقعه‌ای که در آن پیامبر (ص) او را به سوی خود می‌خواند، این منصب را رها کرد و از راه خشکی به سوی حرمین شریفین به راه افتاد (غوثی، غلام سرور، همانجاها؛ داراشکوه، 113؛ کشمیری، 16). 
وی در راه مکه، در بغداد با شیخ شهاب‌الدین عمر سهروردی (د 632 ق/ 1235 م) دیدار کرد و به او دست ارادت داد. آن‌گاه زیر نظر او به سیر و سلوک پرداخت و پس از یک‌سال از او خرقۀ خلافت گرفت. در منابع آمده است که شیخ شهاب الدین توجه ظاهری و باطنی خاصی به قاضی ناگوری داشت و در یکی از رسائل خود، او را یکی از بزرگ‌ترین خلفایش در هند شمرده است. حمیدالدین در بغداد همچنین با قطب‌الدین بختیار اوشی کاکی (د 634 ق)، که بعدها از بزرگ‌ترین مشایخ چشتی و خلیفۀ خواجه معین‌الدین چشتی، آشنا شد و میان آن دو دوستی عمیق و دیرپایی به وجود آمد که پس از بازگشت آنها به دهلی نیز ادامه یافت (عبدالحق، 70؛ یمنی، 368؛ چشتی، 727؛ غوثی، غلام سرور، همانجاها؛ لارنس، 60). 
قاضی حمیدالدین پس از کسب اجازه از پیر خود، از بغداد به مدینه رفت و بیش از یک‌سال نیز در آنجا ماند و با بزرگان آنجا دیدار و گفت‌وگو کرد. سپس به مکه رفت و مدت 3 سال در آن شهر مجاور شد و با صوفیان و عالمان آنجا به مصاحبت پرداخت. آن‌گاه به دهلی بازگشت و تا آخر عمر در همان‌جا ماند. وی در دهلی پیوسته به دیدار خواجه قطب‌الدین می‌رفت و تا هنگام درگذشت خواجه، از جملۀ مصاحبان و ملازمان او بود (کشمیری، 16-17؛ غوثی، همانجا؛ غلام‌سرور، 1/ 390-310؛ عبدالحی، 1/ 167). دوستی و نزدیکی این دو چنان بود که بنا بر برخی منابع، قطب‌الدین بختیار اندکی پیش از مرگ خود خرقه، مصلا، عصا و نعلین چوبینی را که به نشانۀ خلافت از پیر خود معین‌الدین چشتی گرفته بود، به قاضی حمیدالدین سپرد و از او خواست که آنها را پس از مرگ وی به فریدالدین گنج شکر (د 664 ق/ 1266 م) بدهد و به این ترتیب بابا فریدالدین را به خلافت خود منصوب نمود. قاضی نیز به وصیت قطب‌الدین عمل کرد و هنگامی که فریدالدین پس از درگذشت قطب‌الدین از اجودهن به دهلی آمد، آن امانتها و پیغام خواجه را به او داد (حسن، 315؛ لعلی، 196- 198).
از سوی دیگر، به رغم آنکه در طریقۀ سهروردیه چندان گرایشی به سماع دیده نمی‌شود، شاید به سبب همین مصاحبت و نزدیکی با قطب‌الدین بختیار، حمیدالدین اشتیاق و علاقۀ خاصی به سماع داشت، تا آنجا که دربارۀ او گفته‌اند: «بر مشرب او وجد و سماع غالب بود» (عبدالحق، همانجا؛ غلام‌سرور، 1/ 310؛ کشمیری، 17). این اشتیاق تا آنجا بود که وی به رغم مخالفتهای آشکار و پنهان اهل شریعت، همچنان در برپایی مجالس سماع در دهلی می‌کوشید، چندان که نظام‌الدین اولیاء (د 725 ق/ 1325 م)، شیخ نامدار چشتی بر این باور بود که قاضی حمیدالدین ناگوری سکۀ سماع را در دهلی رایج کرده است. به همین سبب، قاضیان و فقیهان دهلی با همراه ساختن سلطان شمس‌الدین التتمش (حک‍‍ 607-626 ق) محضری نوشتند و در آن بر حرام بودن سماع، و کفر مستمع فتوا دادند. اما از آنجا که قاضی حمیدالدین از حمایت برخی دیگر از قاضیان صاحب نفوذ برخوردار بود و سلطان نیز در دل به جانب او گرایش داشت، این‌گونه مخالفتها راه به جایی نبرد (عبدالحق، غوثی، غلام‌سرور، لارنس، کشمیری، همانجاها؛ میرخرد، 53، 509؛ حسن، 407؛ رضوی، I/ 196-197؛ فرشته، 66- 67).
قاضی حمیدالدین با فریدالدین گنج شکر نیز دوستی و مصاحبت داشت و قاضی به او نامه‌هایی می‌نوشت، چنان‌که آورده‌اند روزی فریدالدین که میل به سماع داشت، در نبودن قوال از حاضران خواست که یکی از نامه‌های حمیدالدین را برایش بخوانند (حسن، 254- 255، 409-410؛ عبدالحق، 71؛ لعلی، 215؛ چشتی، 728- 729؛ رضوی، I/ 197-198). 
به رغم آنکه حمیدالدین عهده‌دار خلافت شیخ شهاب‌الدین در هند بود، چندان گرایشی به تربیت مریدان و اشتغال به امور آنان نداشت و در منابع مختلف تنها کسانی چون حسن رسن‌تاب، احمد نهروالی، عین‌الدین قصاب، محمود موئینه‌دوز و نظام‌الدین ابوالمؤید بدائونی را در شمار مریدان او ذکر کرده‌اند. قاضی ازدواج کرده بود و فرزندانی داشت که از میان آنها ناصح‌الدین پس از پدر صاحب سجادۀ او شد (غلام‌سرور، 1/ 311-312؛ حسن، 290-291؛ کشمیری، 21؛ چشتی، 829-831؛ جمالی، 215-220؛ میرحسین دوست، 90-91؛ رضوی، I/ 198-199). 
قاضی حمیدالدین در کهن‌سالی در دهلی درگذشت. منابع تاریخهای متفاوتی همچون 605 ق، 643 ق و 644 ق و 678 ق را برای درگذشت او ذکر کرده‌اند، اما با توجه به آنکه وی پس از مرگ قطب‌الدین بختیار زنده بوده است، از میان این تاریخها رمضان 643 یا 644 ق درست‌تر به نظر می‌رسد. پیکر وی بنا بر وصیت خود او در پایین مزار قطب‌الدین بختیار کاکی در دهلی به خاک سپرده شد (ابوالفضل، 3/ 171؛ داراشکوه، 113-114؛ غوثی، 39؛ کشمیری، 17).
حمیدالدین شوخ‌طبع و نکته‌سنج بود و از طبع شعر نیز بهره داشت و در منابع، چند رباعی از او نقل شده‌است (عبدالحق، همانجا؛ کشمیری، 18؛ هاشمی، 641-642؛ صبا، 221؛ هدایت، 94). وی همچنین دارای آثاری بوده‌است که نسخ خطی متعددی از آنها در کتابخانه‌های مختلف موجود است. این آثار عبارت‌اند از: 1. طوالع الشموس، در دو جلد، در شرح اسماء اللٰه حسنی. بخشهایی از آن که دربارۀ اسم «هو» است، در اخبار الاخیار محدث دهلوی و کلمات الصدیقین دهلوی کشمیری نقل شده است (نک‍: غلام‌سرور، 1/ 312؛ غوثی، عبدالحی، همانجاها؛ جمالی، 214؛ عبدالحق، 73- 78؛ منزوی، فهرستواره، 7/ 644؛ ایوانف، 566؛ بغدادی، 2/ 88)؛ 2. عشقیه یا خیالات العشاق یا مفتاح المطلب (منزوی، خطی، 2(1)/ 1284؛ همو، فهرست ... ، 2/ 732-733؛ نوشاهی، 239؛ مرکزی، 16/ 695، 714، 17/ 23؛ رضوی، 32، 38- 39؛ شورا، 2/ 353-354)؛ 3. کنز الملک در تفسیر سورۀ ملک به فارسی (منزوی، خطی مشترک، 1/ 67؛ نوشاهی، 6)؛ 4. تفسیر سورۀ اخلاص به عربی؛ 5. رساله در بیان معجزات به عربی (همو، 5-6). در برخی منابع دیوان اشعار و دو رساله به نامهای لوایح و راحت الارواح نیز به او نسبت داده شده است (نک‍ : آقابزرگ، 9 (1)/ 267؛ حسن، 220، 274؛ جمالی، همانجا؛ نظام‌الدین، 30، 36؛ عبدالحی، غوثی، همانجاها؛ نیز نک‍ : منزوی، خطی، 2(1)/ 1355- 1356).

مآخذ

آقابزرگ، الذریعة؛ ابوالفضل علامی، آیین اکبری، کانپور، 1893 م؛ بغدادی، هدیه؛ جمالی دهلوی، حامد، سیر العارفین، به کوشش و ترجمۀ محمد ایوب قادری، لاهور، 1989 م؛ چشتی، عبدالرحمان، مرآة الاسرار، ترجمۀ علی اصغر چشتی صابری، لاهور، 1411 ق؛ حسن دهلوی، فوائد الفؤاد، ملفوظات نظام‌الدین اولیاء بدائونی، به کوشش محمد لطیف ملک، لاهور، 1386 ق/ 1966 م؛ داراشکوه، محمد، سفینة الاولیاء، نولکشور، 1884 م؛ رضوی، سرفراز علی، مخطـوطات انجمـن ترقـی اردو، کراچی، 1967 م؛ شورا، خطی؛ صبا، محمد مظفر حسین، تذکرۀ روز روشن، به کوشش محمد حسین رکن زاده آدمیّت، تهران، 1343 ش؛ عبدالحق دهلوی، اخبار الاخیار، پاکستان، فاروق آکیدمی؛ عبدالحی، نزهة الخواطر، حیدرآباد دکن، 1382 ق/ 1962 م؛ غلام‌سرور لاهوری، خزینة الاصفیا، کانپور، 1894 م؛ غـوثی شطاری، محمد، گلزار ابرار، به کوشش محمد ذکی، پتنه، 1994 م؛ فرشته، محمد قاسم، تاریخ، نولکشور، 1290 ق/ 1873 م؛ کشمیری همدانی، محمد صادق، کلمات الصادقین، به کوشش محمد سلیم اختر، اسلام‌آباد، 1988 م؛ لعلی بدخشی، لعل بیگ، ثمرات القدس، به کوشش کمال حاج سید جوادی، تهران، 1376 ش؛ مرکزی، خطی؛ منزوی، خطی؛ همو، خطی مشترک؛ همو، فهرست نسخه‌های خطی کتابخانۀ گنج بخش، اسلام‌آباد، 1357 ش؛ همو، فهرستواره؛ میرحسین دوست سنبهلی، تذکرۀ حسینی، لکنهو، 1292 ق؛ میر خرد، محمد، سیر الاولیاء، به کوشش محمد ارشد قریشی، لاهور، 1978 م؛ نظام الدین اولیاء بدائونی، راحة القلوب، دهلی، 1309 ق؛ نوشاهی، عارف، فهرست نسخه‌های خطی فارسی موزۀ ملی پاکستان، کراچی، 1362 ش؛ هاشمی سندیلوی، احمد علی خان، تذکرۀ مخزن الغرائب، به کوشش محمد باقر، لاهور، 1968 م؛ هدایت، رضا قلی، ریاض العارفین، به کوشش مهرعلی گرگانی، تهران، 1344 ش؛ یمنی، نظام‌الدین غریب، لطائف اشرفی، دهلی، 1297 ق؛ نیز: 

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.